به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، رمان و ادبیات داستانی یکی از محورهای فرهنگ هر جامعه ای محسوب می شود ولی در عصر دیجیتال به نظر می رسد نه تنها کتابهای چاپی در حال افول هستند بلکه خود خواندن کتاب نیز با چالش بزرگی روبهروست. ویلیام شلف، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی در یادداشتی در روزنامه گاردین به این موضوع پرداخته است.
وی در ابتدای این یادداشت به صورت استعاره هر نویسنده ای را به یک معدنچی تشبیه می کند که کودکانش قناریهای وی محسوب می شوند. معدنچی ها برای زنده ماندن در فضای کم نور و کم هوای زیر زمین و برای نجات از گازهای خطرناک در عمق زمین از قناری های کوچکی به عنوان منادی و پیشرو یا به عبارت بهتر پیش مرگ استفاده می کنند. وقتی قناری هایتان در هوای آزاد پیشرفت کنند شما به ادامه راه امیدوار هستید ولی وقتی با گاز خفه شوند مطمئن می شوید که هوایی وجود ندارد. وی درباره کودکان خودش که آنها را قناری خطاب می کند که آرزو دارند بهترین موسیقیدان راک شوند و مثل همه اعتقاد دارند پیشینیان همه کارها را کرده اند و چیزی برای خلاقیت جدید وجود ندارد.
البته این جملات بیشتر درد دلهای یک پدر و پسر محسوب می شوند ولی موضوع اصلی که شلف درباره آن حرف می زند این است که به سختی می توان علایق گذشته را به نسل جدید انتقال داد و حتی می توان از مرگ موسیقیدانان گذشته که از اجرای زنده روزگار سپری می کردند یاد کرد که در مقابل صفحات شیشه ای گرد و کوچک در حال جان دادن هستند. تقریباً صدایی که از این دستگاههای کوچک درمی آید صدای بزرگان موسیقی را در نطفه خفه کرده است و پس وقتی شما جان دادن قناری تان را جلو چشمانتان می بینید با چه انگیزه ای تمام عمر و جوانی خود را باید صرف چیزی کنید که از پیشرفت آن مطمئن نیستند.
ادبیات داستانی هم مثل همین قناری های کوچک و خوش صدا جلو چشمانمان در حال جان دادن هستند پس چرا باید به خواندن یا نوشتن یک رمان حتی فکر کرد؛ چون رمان نویسان قوی در سالهای گذشته تقریباً همه گفتنی ها را گفته اند و همه نوشتنی را هم نوشته اند. رمان در قرن گذشته در نقش یک هنر دارای جایگاه رفیعی بود که همه هنرمندان خلاقیت خود را در آن آزمایش می کردند ولی امروز به نظر می رسد همه قناری های خود را مرده می بینند و به غیر از معدودی نمی خواهند وقت خود را در این حوزه صرف کنند.
این روزها آنقدر از واژه هایی مثل تروریسم، تغییر آب و هوا و هستهای پر شده ایم که دیگر شاید به افسانه و اودیسه و ... فکر هم نکنیم چه برسد به اینکه درباره آنها داستان بنویسیم. بهتر است این حقیقت را بپذیریم که بر خلاف قرون گذشته که کسانی مثل ارنست همینگوی و فیتزجرالد شغل اصلی شان نوشتن رمان بود این روزها اکثر نویسنده های مشهور نیز به نوشتن به عنوان یک تفریح یا شاید شغل دوم نگاه می کنند و در این اوضاع و احوال چگونه می توان نگران قناری های کوچک و زرد رنگ نبود. این حقیقت وجود دارد که بهترین رمانها در زمانی نوشته شدند که نویسندگی شغل اول محسوب می شد.
منتقدان ادبی که نسل آنها نیز در حال انقراض است، نیز اعتقادات خود را بر اساس عقاید و نگرش همین شغل اصلی ها می نویسند. همین قشر نیز از بسته شدن کتابفروشی ها، جمع شدن روزنامه ها و محدودیت چاپ کتابها می گویند و همه کمپین های سازمان های دولتی و غیر دولتی برای تشویق مردم اثری ندارند. هر روز کتابهای رایگان به کودکان داده می شود و مردم برای کتابخوانی دعوت می شوند ولی ظاهراً هیچ فایده ای ندارد.
ما چیزی درباره اینکه چه زمان و کجا علاقه قرن گذشته به کتاب و رمان بازخواهد گشت نمی دانیم ولی چیزی که مشخص است وضع به همین صورت هم نمی ماند چون رمان و داستان همیشه جزئی از فرهنگ و زندگی مردم محسوب می شود و وقتی نوشته ها را در قالب فیلمها می بینند به وجد می آیند و شما هیچ توصیفی برای این هیجان پیدا نمی کنید جز اینکه بگویید همه چیز در رمان خلاصه می شود.
در سالهای 1950 نیز نویسندگانی مثل مک لوهان پیدا می شدند که درباره آینده ای حرف بزنند که نوشتن و خواندن به جملات کوتاهی در ابزارهای الکتریکی خلاصه شود ولی در دنیای اینترنت که این گفته تحقق پیدا کرده ولی گفته او را باز هم باید به خاطر آورد که همین دهکده جهانی همین نوشته های کوتاه توئیتری مقدمه ای بر رمانهای آینده خواهند بود. چیزی که می ماند این است که دوباره قناری هایمان را معاینه کنیم.
کودکان ما مثل قناری هایی هستند که زنده هستند ولی نمی توانند در هوای قدیم زندگی کنند و به فضایی تازه نیاز دارند و بهتر است قبل از اینکه قناری را برای کشف معدن جلو بیندازیم خودمان هم آستین بالا بزنیم و آنها را قربانی نکنیم.-
در بسیاری از کشورهای دنیا قانون کپیرایت تکیهگاه اهل نشر و کتاب است. در غیاب این قانون در ایران سالهاست نویسندهها و مترجمها و ناشرها قید انتشار آنلاین کتابهایشان را زدهاند و یا با دلواپسی به بازخوردهای فضای مجازی نگاه میکنند.
حالا کمپین «نه به دانلود غیرقانونی کتاب» در حمایت از اهل کتاب و نشر راهاندازی شده است. علاقهمندان در ایام نمایشگاه کتاب میتوانند از غرفههای فیدیبو روبانهای کمپین را بگیرند و به دستشان ببندند و به کمپین «نه به دانلود غیرقانونی کتاب» بپیوندند. بنا بر اعلام، فیدیبو به پاس پیوستن افراد به این کمپین، در نمایشگاه کتاب اینترنت بیسیم رایگان هدیه میدهد و افراد در محدودهی غرفههای فیدیبو میتوانند هم از اینترنت رایگان استفاده کنند و هم کارت تخفیف ۵۵٪ خرید کتاب الکترونیک هدیه بگیرند.
در خبر آغاز این کمپین عنوان شده است: سالهاست که نویسندهها و مترجمها و ناشرها نسبت به فضای مجازی احساس ناامنی میکنند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از سی ان ان، آمارها نشان میدهد با وجود کاهش بودجه و بازنگری در خدمات کتابخانهها و حضور پرنفوذ اینترنت، این مکانها همچنان یکی از باثباتترین نهادها در جوامع امروزی باقی ماندهاند. استفاده از کتابخانههای عمومی در طول 10 سال گذشته در ایالات متحده رو به افزایش گذاشته و بر اساس آمارهای موسسه موزه و سرویسهای کتابخانهای آمریکا، گردش کتاب در کتابخانههای این کشور، فقط در سال گذشته 2.46 میلیارد جلد بوده است.
برخی کتابخانهها، کاربران بیشتری دارند و بعضی که محبوبترند، هزاران یا حتی میلیون ها کاربر را به سمت خود جذب کردهاند؛ به عنوان مثال، هر ساله بیش از 10 میلیون کاربر از سرویسهای کتابخانه عمومی سیاتل استفاده میکنند. آندرا ادیسون، سخنگوی این کتابخانه می گوید: کتابخانه مرکزی این شهر، یکی از ساختمانهای مدرن و زیبای سیاتل است که مردم از بودنش به وجد می آیند.
کتابخانه های کوچک هم مهمند!
بر اساس یافتههای مرکز تحقیقات پیو، آمریکاییها به شدت به نقش کتابخانه ها در جوامع خود اهمیت می دهند. در واقع 94 درصد از کسانی که در نظر سنجی این موسسه در سال 2013 شرکت کردند، اعتقاد داشتند که کتابخانههای عمومی سبب بهبود کیفیت زندگی در جامعه میشوند.
اما در سال 2007به دلایل متعدد، از جمله کمبود بودجه بسیاری از کتابخانههای کوچک محلی در ایالاتهای مختلف آمریکا بسته شد. با این حال مردم محلی، با جمع آوری کمکهای انسان دوستانه، خود اقدام به بازگشایی کتابخانههای محلیشان کردند. این مساله نشان میدهد که کتابخانههای کوچک محلی هم هنوز برای مردم مهم هستند.
کتابخانهها، بازتاب دهنده خود واقعی ما هستند
رابرت داوسون، کسی که 18 سال گذشته خود را صرف عکاسی از کتابخانههای ایالات متحده و مصاحبه با کارمندان و کاربران آنها کرده، معتقد است مردم به سمت کتابخانهها جذب میشوند زیرا آنها بخش مهمی از اکو سیستم جامعه هستند. او می گوید: در اغلب موارد کتابخانههای همه چیز را درباره یک جامعه برملا میکنند. هنگامی که از دلتای روی «میسیسیپی» میگذشتم با کتابخانهای بسته مواجه شدم، بسیار تاسف آور است که آن منطقه یکی از فقیرترین مناطقی بود که تا کنون از آنها بازدید کرده بودم. من کتابدار نیستم اما 18 سال از عمر خود را صرف این موضوع کردهام، بنابراین خیلی چیزها دربارهاش فهمیدهام. کتابخانهها به طرز شگفتی آنچه هستیم و آنچه را با دیگران به اشتراک می گذاریم بازتاب میدهند.
باربارا نورسته، رئیس انجمن کتابخانههای ایالات متحده نیز میگوید: کتابخانهها محیطهای بسیار پویایی هستند. آنها نه تنها اطلاعات را به مراجعه کنندگان ارائه میدهند، بلکه منابع و فرصتهایی برای معاشرت و اجتماعی شدن ایجاد می کنند. برخی کتابخانه ها در این مورد نقش پررنگتری ایفا میکنند. برنامههایی مثل «یک کتاب، یک شیکاگو» در کتابخانه عمومی شیکاگو، (One Book, One Chicago)، و یکی از طرح های ابتکاری کتابخانه عمومی سیاتل، با هدف جلب مشارکت جامعه مجازی برای انتخاب ماهیانه کتابها، در همین راستا اجرا شدهاند.
برخی دیگر از کتابخانهها نام خود را به عنوان مکانهایی جا انداختهاند که مردم میتوانند احساساتشان را در آنجا کشف کنند. برنامههایی مانند «در کتابخانه پیدا شو» (Geek The Library)، که بخشی از برنامه OCLC در مشارکت با کتابخانهها بود، به انسانهای منزوی کمک میکند خود را بهتر بشناسند. این برنامه با این ایده اجرا شد که هر کس، احساسات و حرفهای پنهان کردهای برای خود دارد؛ در این برنامه کتابخانه به شما در کشف این احساسات و حرفهای خاص پنهان شده کمک میشود. داوسون که 18 سال از عمرش را صرف مستندسازی از کتابخانهها کرده، معتقد است این برنامه در بازگرداندن بسیاری از افراد منزوی به جامعه، بسیار موفق عمل کرده است.
وی میگوید: در سانفرانسیسکو، برخی کتابخانهها، مددکاران اجتماعی دارند که به بیخانمانها خدمت میکنند. در واقع این کتابخانهها تبدیل به پناهگاه امنی برای آنها شدهاند.
سه دلیل محبوبیت کتابخانهها
اولاف اینبراوت، سرکتابدار و مدیر بخش خدمات کاربران و مشاور برنامهریزی و ساخت ساز کتابخانه دانشگاه هامبورگ در آلمان میگوید: کتابخانهها به سه دلیل اصلی همچنان در میان مردم محبوبند؛ آنها مراکز مهم اطلاعتند، مکانی هستند که افراد جامعه را دور هم جمع میکنند و محیطی برای همکاری برای ارتقای یادگیری فراهم میآورند.
علاوه براین کتابخانه احساس راحتی و آرامش به کاربران خود میدهند. کتابخانهها بیش از هر مکان عمومی دیگری، گرم و نرم و راحت و مناسب برای معاشرت و برقراری ارتباط هستند. در واقع کتابخانهها شخصیت خاص خودشان را دارند که آنها را تبدیل به اتاق نشیمن جامعه کرده است.
داوسون معتقد است بخش از علاقه مردم به کتابخانهها از روی دلایل غیر منطقی و عجیب غریب اما خوب است. وی شیفتگی مردم نسبت به کتابخانهها را به دوران کودکیشان نسبت میدهد. در این میان رابطهای عاطفی و منحصر به فرد وجود دارد. بسیاری از کودکان کتابخانهها را با پدر مادرشان در سالهای اول زندگی کشف کردهاند. انسانها معمولا تجربیات مثبت و دلنشینی در محیط کتابخانهها داشتهاند و به همین دلیل همچنان به آنها گرایش دارند.
اما ادیسون در نهایت معتقد است جذابترین عنصر کتابخانهها، رایگان بودن آنهاست! کجا را می توانید پیدا کنید که این همه خدمت را رایگان برای شما انجام دهد؟ شما میتوانید با ظاهری بسیار معمولی و اندکی فقیرانه به کتابخانه بروید و مطمئن باشید که مورد استقبال قرار خواهید گرفت.-