۱- کتابها و روسپیها را میتوان به بستر برد.
۲- کتابها و روسپیها زمان را در هم میبافند، بر شب مانند روز، و بر روز مانند شب حکم میکنند.
۳- نه کتابها برای دقیقهها ارزش قائلند، و نه روسپیها. اما آشنایی نزدیکتر با آنها نشان میدهد در واقع چقدر عجولاند. همین که توجهمان به آنها معطوف شود، شروع به شمردن دقیقهها میکنند.
۴- کتابها و روسپیها همواره در عشقی ناکامیاب نسبت به یکدیگر بع سر بردهاند.
۵- کتابها و روسپیها هر دو مردان ویژهی خود را دارند؛ مردانی که از طریق آنها گذران زندگی میکنند؛ و عذابشان میدهند، در این زمینه، مردان ویژهی کتابها منتقداناند.
۶- کتابها و روسپیها در موسسههای عمومی جای دارند- مشتری هر دو دانشجویاناند.
۷- کتابها و روسپیها- به ندرت کسی که تصاحبشان میکند، شاهد مرگشان میشود. پیش از آن که عمرشان به سر رسد گم و گور میشوند.
۸- کتابها و روسپیها خیلی علاقه دارند توضیح دهند چگونه این به این روز و حال افتادهاند: و از گفتن هیچ دروغی فروگذار نمیکنند. در واقع، اغلب، سیر و چگونگی ماجرا را متوجه نشدهاند، سالها دنبال دلشان رفتهاند، و روزی بدن فربه در همان نقطهای برای خودفروشی میایستد رفتهاند، و روزی بدنی فربه در همان نقطهای برای خودفروشی میایستد که صرفا برای آموختن درس زندگی توقفی داشته باشد.
۹- کتابها و روسپیها وقتی نمایش میدهند، دوست دارند پشت کنند.
۱۰- کتابها و روسپیها زاد و رودشان زیاد است.
۱۱- کتابها و روسپیها- راهبهی پیر- روسپی جوان. چقدر کتاب هست که زمانی بدنامه بود و اکنون راهنمای جوانان است.
۱۲- کتابها و روسپیها دعوا مرافعهشان را جلو چشم همه میکنند.
۱۳- کتابها و روسپیها - پانویسهای یکی، اسکناسهای دیگری در جورابهای بلندش است.
بنیامین، والتر (۱۳۸۰) خیابان یک طرفه. ترجمه حمید فرازنده. تهران: نشر مرکز. ص ۳۴-۳۵.
- ۹۲/۱۲/۰۷